سلام بر امام عزیزم در جاده ای به بلندای تاریخ در انتظارت نشستم و تو ای تک سوار مرکب عشق در واهی دیوار دل به سوی توست، در پس کوچه های فراق و غربت زار و پریشان به دنبالت می گردم و عاجزانه ترین نگاه ها را نثارت می کنم ، ببین که ضمیر دلم بی تو کوهی از تنهایی است . کجایی ای ترنم زیبای بهاری ، ای بهانه ی بارش ابرها، ای صدای خسته ی زمین به گوش فلک ، ای بلند سرور، سروستان طاها! چه قدر طولانی است سفرت ، آن روز که برای اولین بار رفتی نمی دانستم سفری چنین طولانی در
اشتراک گذاری در تلگرام
خدا کند تو بیایی و صبح سر بزند که بی ستاره ترین شب شب جدایی توست بیا که دیدن رویت بهشت موعود است بهشت هم آیتی از جلوه خدایی توست مولا بخوان تو آیه اَمّن یجیب را زیرا که می رسد به اجابت دعای تو اول بیا مدینه و بنما که در کجاست گمگشته قبر مادر درد آشنای تو گر دیده ام ندید رخ دلربای تو دل پر زند به سینه من در هوای تو خواهم که جای پای ترا بوسه زنم در حیرتم که کجاست جای پای تو ***************************** ای امت رسول قیامت به پا کنید لبریز،جام دیده ز اشک عزا
اشتراک گذاری در تلگرام
بسم الله نور . خداوند به جبرئیل گفت : آنچه آدمی را سیر می کند نان نیست نور است و نور تنها نزد من است نور نه در فانوس است نه در شمع نه در ستاره و نه در ماه سفره ای پهن کن و بر آن نور و عشق و هدایت بگذار و گفت:هر کس بر سر این سفره بنشیند سیر خواهد شد سفره خدا گسترده شد از این سرجهان تا آن سوی هستی اما آدمها آمدند و رفتند,,, از وسط سفره گذشتند و بر نور و عشق و هدایت پا گذاشتند آدمها گرسنه آمدند و گرسنه رفتند گاهی فقط گاهی کسی بر سر این سفره نشست و لقمه ای
اشتراک گذاری در تلگرام
بی آنکه بترسم از رنجیدنت، بی آنکه نگران سوء تفاهم و سوء برداشتت باشم. بی آنکه بترسم که امروز باشی و فردا روز دیگر نباشی، نخواهی باشی. بی آنکه دغدغه ی از دست دادنت را داشته باشم، بی آنکه بترسم از درد، بی آنکه بترسم که آدم باشی، بی آنکه بترسم که بترسی، به سادگیِ هر چه اسمت، می گویم: خدایا دوستت دارم بی آنکه نگران بهانه جویی ات باشم، که بهانه کنی چرا آسمان دیروز صاف بود و امروز هوا ابریست! یا چرا راه ما اینقدر از هم دور است؟! و بی آنکه نگران زمان باشم و تمام
اشتراک گذاری در تلگرام
نماز خواندن بهره بردن است و نماز اول وقت خواندن بهره ويژه بردن . سفارش امام زمان (عج) به نماز اول وقت مرحوم کليني از زهري نقل کرده که گفت: مدت هاي مديدي در طلب حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف بودم و در اين راه اموال فراواني (در راه خدا) خرج کردم اما به هدف نرسيدم تا اينکه به خدمت محمد بن عثمان رسيدم و مدتي در خدمت او بودم تا روزي از او به التماس خواستم که مرا به خدمت امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف ببرد .
اشتراک گذاری در تلگرام
مهدی جان! قربان تو شوم فقط می خواهم یک دفعه ببینمت . حجة بن الحسن ! تا کی در انتظارت بمانم آقا جان ! میترسم بمیرم و تو را نبینم. اگر عاشق هستم تو عاشقم کردی . آقا جان! اگر دیوانه ام تو دیوانه ام کردی . اگر در به درم تو دربه درم کردی . به مادرت فاطمه زهرا (س) قسم هر کجا بروم میگویم : مهدی جان . به مادرت فاطمه زهرا (س) قسم به هر کس می رسم می گویم : بگو مهدی جان . آنقدر صدایت میزنم تا جوابم بدهی آنقدر ناله می کنم تا جوابم بدهی .
اشتراک گذاری در تلگرام
نزﺩﯾﮑﯽﻫﺎﯼ ﻋﯿﺪ ﺑﻮﺩ، ﻣﻦ ﺗﺎﺯﻩ ﻣﻌﻠﻢ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺣﻘﻮﻗﻢ ﺭﺍ ﻫﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ، ﺻﺒﺢ ﺑﻮﺩ، ﺭﻓﺘﻢ ﺁﺏ ﺍﻧﺒﺎﺭ ﺗﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﺴﺘﻦ ﻇﺮﻭﻑ ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ ﺁﺏ ﺑﯿﺎﻭﺭﻡ. ﺍﺯ ﭘﻠﻪﻫﺎ ﺑﺎﻻ ﻣﯽﺁﻣﺪﻡ ﮐﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﺧﻔﯿﻒ ﻫﻖ ﻫﻖ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﺮﺩﺍﻧﻪﺍﯼ ﺭﺍ ﺷﻨﯿﺪﻡ، ﺍﺯ ﻫﺮ ﭘﻠﻪﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﻻ ﻣﯽﺁﻣﺪﻡ، ﺻﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﻠﻨﺪﺗﺮ ﻣﯽﺷﻨﯿﺪﻡ. (ﺍﺳﺘﺎﺩ ﮐﺪﮐﻨﯽ ﺣﺎﻻ ﺧﻮﺩﺵ ﻫﻢ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽﮐﻨﺪ .) ﭘﺪﺭﻡ ﺑﻮﺩ، ﻣﺎﺩﺭ ﻫﻢ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺁﺭﺍﻡ ﻣﯽﮐﺮﺩ. ﻣﯽﮔﻔﺖ: ﺁﻗﺎ! ﺧﺪﺍ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺳﺖ، ﺧﺪﺍ ﻧﻤﯿﮕﺬﺍﺭﺩ ﻣﺎ ﭘﯿﺶ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﮐﻮﭼﮏ ﺷﻮﯾﻢ! ﻓﻮﻗﺶ ﺑﻪ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﻋﯿﺪﯼ ﻧﻤﯽﺩﻫﯿﻢ.
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت